تاحالا شب اینجا نمونده بودم

 

نشستیم فیلم دیدیم، شام خوردیم، مونوپولی بازی کردیم

دوسش داشتم

تایمی که پای پنجره ی اتاق نشسته بودم سیگار میکشیدم و مازیار با گرامافونش یه آهنگ ریز گذاشته بود و خیره به این خیابون نگا میکردم که باورم نمیشد اینقد خلوت باشه خیلی آروم بودم

توو سرم پر از حرف و فکر و حس و ترس بود

همه چی اسلوموشن بود اطرافم

با مازیار درمورد گرامافون و دیسک هاش حرف زدیم

نشستم دیسک هاشو دیدم یکی یکی و کلی برام درموردشون توضیح داد 

الانم درحال حرف زدن و خاطره تعریف کردن با عارفه م

ازم سوال میپرسه

میگم نپرس تو رو خدا

بذا فکرم اینجا درگیر یادآوردن خاطرات بچگیم باشه

.

امروز یه عکس قشنگ دیدم

یه نفری کالانکوئه رو با 4 تا رنگ مختلف توی یه سبد حسیری کاشته بود و گذاشته بود روی میزش خیلی دلربا بود

.

درمورد رفاقت حرف زدیم

درصد رفیق داشتن هام توی یه سال گذشته به 3 درصد رسیده

همه چیو همه کس رو حذف کردم و فقط 3 درصدو نگه داشتم

مطمئنم به مرور این 3 درصد هم ریزش خاهند داشت

رفیق

واژه ی مظلومیه

هرکسی نباید اسمش رفیق باشه

سختمه یاد بیارم نارفاقتی هایی که در حقم شده

منی که خودم برای رفیق، میکشتم

عاقلانه تر برخورد میکنم

خیلی خیلی خیلی حرف دارم توی سرم

در طول روز یه چیزایی به کله م میاد و توییتش میکنم

میبینم دروغ گفتن آدمایی که ادعا میکنن هیچ دروغی نمیگن رو، ولی جون جنگیدن و ثابت کردن ندارم

گذاشتمشون به حال خودشون و با خودم میگم این نیز بگذرد و میگذرم

دلم برام سوخت

خیلی خیلی خیلی کلمه توی سرم میره میاد

سیگار پشت سیگار و 

من تک تک بغضای دنیا رو

به آخر هفته بدهکارم

با هر غروب جمعه میمیرم

با هر غروب جمعه میبارم


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

مهندسین مشاور پی آیند اکنون ادم فضایی(alien) رها از بند بها چيتا چت | چت چيتا | زهرا چت❤️ اخبار آنلاین شهر کرج Amanda کلينيک زيبايي کاشت مو و عمل هاي زيبايي خلوتگاه ریاضی 2 سیه چشم